نرگس همه تن گل شد و در چشم تو افتاد


تا روشنی دیده بیابد زغبارت

ای قبلهٔ صاحب نظران روی چو ماهت


سر فتنهٔ خوبان جهان چشم سیاهت

هر گه که ز بازار روی جانب خانه


چون اشک روان گردم و گیرم سر راهت

نزدیک توام چون نگذارند رقیبان


دزدیده بیایم کنم از دور نگاهت

خسرو چکنی ناله و هردم چه کشی آه


آن سرو روان را چه غم از ناله و آهت